تولد مامانی
دیروز سالگرد تولد مامان وهمچنین سالگرد ازدواج مامان وبابا بود.بابایی از طرف پسر طلا یه کیک و یه شاخه گل مریم که مامانی عاشقشه سفارش داده بودوشب هم شام میهمان پسر قندعسل بودیم(به نقل از بابایی). اولین بار بود فقط سه نفری خودمون میرفتیم شام بیرون.(حتی بدون کریرت) گل پسر هم خدارو شکر زیاد اذیت نشد وبدقلقی نکرد البته فقط یه کم هااااااااا!!!!!!!بدقلقی نکرد.!!!!!!! کمی ازاحوالات گل پسرم سرمیز شام : اولش خودت روصندلی نشسته بودی ومامانی مراقبت بوداما اینقدر حرکت میکردی مجبور شدم بذارمت روی میزاما اونجا هم آروم وقرارنداشتی وهرچی روی میز بود رو میخواستی بیندازی پایین تا آخرسر هم نوشابه بابایی رو واژگون کردی روی شلوارش .بعد...